همچنان که پسر جوان مشغول خواندن پیام های شخصی مسافر کنار دستی اش بود، دفترچه اش را بیرون آورد و خودکار سیکلاسش را از میان سیم کنار دفترچه بیرون کشید و مشغول شد:" هر شخص را حریمی است؛ حریمی گاه گسترده و گاه کم وسعت، مهم نیست که وسعت حریم افراد چقدر است و یا چقدر برایشان اهمیت دارد، بلکه مهم احترام به حریم دیگران است که مبادا در آن داخل شویم.
گاهی افراد با اینکه بسیار از حریم خود محافظت می کنند، اما اندکی به حریم دیگران توجه ندارند..." همچنان که مشقول نوشتن بود صدایی نچندان کوتاه و نه بسیار بلند پسر جوان را میخکوب کرد:(( مرد حسابی چیه از وقتی نشستی چشت تو گوشی منه؟ ها؟))